با تلاش آقای قاضی، روز پنجشنبه 27بهمن، اعلامیهای به امضای روحانیان تبریز صادر شد30 که از مردم تبریز میخواست روز شنبه، ضمن تعطیل عمومی، از ساعت 10 الی 12 صبح در مسجد حاجی میرزا یوسف، واقع در سر بازار، برای سوگواری حضور یابند. تمام اقشار مختلف مردم، کارگران، بازاریان و دانشجویان در تدارک برگزاری چهلم شهدای قم بودند.
در میان مریدان امام در تبریز، فقط آقای قاضی بود که شهامت و شجاعتی قابل مقایسه با او را داشت و خط مشی او را در تبریز با تشکیلات مخفی که بهوجود آورده بود،
شب 29 بهمن، اعلامیهای به امضای آیتالله قاضی درخصوص تعطیلی بازار تبریز در روز 29بهمن تهیه و در سطح شهر تبریز توزیع شد. همان شب، شبکه مخفی مبارزان تبریزی، یک آتشسوزی عمدی در کارخانه تراکتورسازی ترتیب دادند. با به آتش کشیدن چوبهای بیمصرف در محوطه کارخانه، که از تمام نقاط شهر تبریز رؤیت شد، پیامی برای مردم و مبارزان اعلام شد که فردا صبح چه باید بکنند.
شرایط، همه دست به دست هم داده بودند تا بار دیگر نام تبریز در تاریخ ایران به اهمیت و بزرگی ثبت شود. طلوع خورشید روز سرد زمستانی شنبه 29 بهمن، خبر از رخدادی عظیم داشت. مردم از آغاز صبح در تبوتاب برگزاری مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای قم بودند. با تعطیلی عمومی بازار در این روز، چند ساعت قبل از شروع زمان مجلس ختم، مردم راهی مسجد قزللی شدند. به دستور استاندار آذربایجان، در مسجد بسته بود. درحالی که شب 29 بهمن جلیلآقا از طرف آیتالله قاضی به خادم مسجد قزللی مراجعه کرده و گفته بود فردا مراسم اربعین شهدای قم برگزار میشود و دستور داده بود که صبح زود مسجد را برای مراسم آماده کند. نیمه شب، آقای قاضی توسط دکتر صدری --- شهردار وقت تبریز --- از دستور بسته بودن درب مساجد، بهویژه این مسجد، آگاه شد.
هرلحظه بر انبوه مردم گردآمده در بازار تبریز افزوده میشد. شهربانی از باز کردن مسجد ممانعت کرده بود. حقشناس - رییس کلانتری 6 تبریز (کلانتری بازار) - با تعدادی از نیروهای تحت امرش برای متفرق کردن مردم وارد عمل شد. ضمن فحاشی به مراجع تقلید، اعلامیهای را که روی در مسجد زده بودند، پاره کرد و با تهدید به مردم گفت: «در طویله بسته است، به دنبال کارتان بروید.» این برخورد گستاخانه، بر غیرتمندان تبریزی بسیار گران بود. اهانت به امام خمینی و آیتالله شریعتمداری و اهانت به خانه خدا، چیز کمی نبود. جوانی از جوانان غیور تبریزی بهنام «محمد تجلا»، از سخنان او عصبانی شد و به سروان مزبور اعتراض کرد.31 حقشناس32 با اسلحهای که در دست داشت به سمت محمد حمله کرد، سینه او را هدف قرار داد و شلیک کرد. گلوله تفنگ حقشناس، سینه محمد را شکافت. این آغاز قیام بود. مردم جسد غرق در خون محمد تجلا، اولین شهید قیام خود، را بر دست گرفته و به راه افتادند. خون به ناحق ریخته این شهیدان بود که تا بهمن سال دیگر، رژیم پهلوی را سرنگون کرد. به قول صائب تبریزی:
دیدی که خون ناحق پروانه شمع راچندان امان نداد که شب را سحر کند
یکی از شاهدان عینی مینویسد:
«نخست هزاران نفر بودند، ساعت 9 صبح به دهها هزار تن رسیدند و ساعتی بعد، این جنگل روینده انسانی روی تمام شهر سایه انداخت، شکوه قیام و نبرد، شعارهای تند و آتشین بود. اکثر آنها بر دیکتاتور و دیکتاتوری میتاخت. مردم، مجازات قاتلان شهدای قم را میخواستند. آزادی زندانیان سیاسی را آواز میدادند و بازگشت آیتالله خمینی را - به مثابه سمبل مبارزهجویی مذهب مترقی با دار و دسته استبدادی - میطلبیدند. پلیس به دلیل انبوه تظاهرکنندگان بیپروا در دقایق نخستین، جرات هجوم به آنها را نداشت، اما پس از آنکه کامیونهای لبریز از پلیس به اصطلاح ضداغتشاش و گرازهای تربیتشده اونیفورمپوش سر رسیدند، حمله به تظاهرکنندگان آغاز شد. همینکه صدای گلولهها در شهر طنین انداخت، هزاران تن از مردم با چوب و چماق و سنگ به حمله متقابل دست زدند...»
قیام شورانگیز سازمانیافته مردم تبریز به رهبری آیتالله قاضی شروع شد. دیگ سنگی تبریز میجوشید و تا فروکشیدن نظام شاهنشاهی از جوشش نیفتاد. در اولین ساعات قیام، نیروهای پلیس و شهربانی با گستردگی غیرقابل تصور از کنترل اوضاع عاجز شدند. تمامی مراکز فساد و فحشا و مراکزی که مروج فرهنگ منحط غربی بودند، در خشم انقلابی مردم سوختند. سینماها، مشروبفروشیها، هرآنچه تداعیگر سلطه شاهنشاهی بود، پایگاه حزب رستاخیز، کاخ جوانان، بانک صادرات، بانکهای ایران و انگلیس، ایران و امریکا و... همه مورد حمله واقع شدند. شعارهای مردم بسیار جالب بود: یاشاسین خمینی (زنده باد خمینی)، صلوات، مرگ بر دیکتاتور، بیز بوشاهی اسیته مروخ والسلام (این شاه را نمیخواهیم والسلام). باوجود قهرآمیز بودن قیام مردم، نظم خاصی بر حرکت توفنده مردم حاکم بود. آیتالله قاضی از دانشجویان مبارز خواسته بود کنترل قیام را در دست بگیرند، و نگذارند به مدارس، بیمارستانها، مهدکودکها، و اموال مردم آسیبی وارد شود. از اینرو دانشجویان در هدایت و سازماندهی به این خیزش مردمی نقش حساسی ایفا کردند. عوامل متعددی در گسترش قیام موثر بود. ظهر، مدارس شهر تعطیل شد و جوانان نیز به قیام پیوستند. اوضاع وخیمتر از آن بود که تصور میشد. شاه شخصا دستورات موکدی درخصوص سرکوبی قیام صادر کرد:
«الف - فرمان همایونی که در ساعت 11 بهوسیله تیمسار سپهبد جعفری --- جانشین ریاست --- به استاندار ابلاغ گردیده بود به شرح زیر قرائت گردید:
-1 در نظام امور و وظایف محوله، به هیچوجه سستی بهکار برده نشود.
-2 دستگیرشدگان و زخمیها بازجویی و شناسایی شوند.
-3 کسانی که مغازهها را بستهاند، نهایت شدت عمل به آنها اعمال شود.
-4 مامورین درباره بانکهایی که به آنها خسارت وارد شده، گزارش تهیه کرده و مشخصات متهمین به دادگاه داده شوند، تا خسارات وارده جبران گردد.
ب - نتیجه مکالمه تلفن تیمسار استاندار آذربایجان شرقی با نخستوزیر هم به شرح زیر مطرح گردید:
-1 استاندار آذربایجان شرقی، با نهایت قدرت عمل نماید.
-2 دستگیرشدگان بازجویی شوند.
-3 درصورت مقاومت سرکوب گردند.
-4 تیم فیلمبرداری از تهران اعزام میگردد. مامورین در انجام ماموریت آنان، جهت فیلمبرداری از اماکن و تاسیسات خسارتدیده تسهیلات لازم فراهم نمایند.
-5 بنابه اوامر مطاع مبارک شاهنشاه آریامهر، کلیه پمپ بنزینها و مخازن نفت و بنزین و کارخانجات باید تحت مراقبت شدید قرار گیرند.
-6 تیمسار استاندار با آقای قاضی واعظ شهر تماس تلفنی حاصل نموده و مقرر گردید که همراه چند نفر از روحانیان در مساجد مختلف شهر تبریز مردم را به رعایت نظم و آرامش دعوت نمایند.»33
درپی این اقدامها، ساعت 16 نیز جلسهای با حضور مقامات مسوول آذربایجان شرقی برای رسیدگی و ارزیابی این قیام تشکیل شد. با مقاومتهایی که در پادگان تبریز برای سرکوبی مردم صورت گرفته بود، امکان استفاده از نیروهای این پادگان برای رژیم فراهم نشد. از اینرو از پادگانهای شهر عجبشیر و مراغه و مرند درخواست کمک کردند. آیتالله قاضی وقتی از عزیمت این نیروها اطلاع پیدا کرد، تلاش کرد هیجانهای مردم را کنترل کند تا مبادا با ورود نیروهای تازهنفس، این قیام به یک قتلعام عمومی تبدیل شود.
تظاهرات مردم از ساعت 10 صبح تا ساعت 30/17 ادامه داشت و از ساعت 6 بعد از ظهر، دیگر آرامش برقرار شد و نیروهای رژیم بهوسیله جرثقیلهای ارتشی، خودروهای سوخته را از خیابانها جمعآوری کردند.34 روز بعد هم تظاهراتهای پراکندهای روی داد.
چند روز پس از قیام، هیات عالیرتبهای به ریاست ارتشبد جعفر شفقت، مامور رسیدگی به این قیام شدند و جلساتی متعدد با حضور ریشسفیدان تبریز برگزار کردند. در یکی از این جلسات، حاج مصیب چاروقچی با صراحت تمام به سخنرانی پرداخت. علمای آذربایجان هم از طریق اعلامیهای علل و انگیزههای این قیام را به اطلاع هیات بازرس و مردم رساندند. آیتالله قاضی طباطبایی زیر آن اعلامیه نوشت:
«بسمه تعالی
عین مضمون متن نامهای است که حضرات آیات عظام و علمای اعلام و خطبای گرام تبریز به هیات اعزامی رسانیدهاند و نظر بر اینکه مطالب مندرجه و خطاب در این نامه وارونه نشود و جلوگیری از هرگونه شایعهسازی و اکاذیبپردازی گردد، برای اطلاع عموم افراد و طبقات محترم نشر گردد.
سیدمحمدعلی قاضیطباطبایی»
ضربهای که رژیم شاه از این قیام خورد بسیار موثر و غیرمنتظره بود؛ بهطوری که محمدرضا پهلوی در اول اسفند ماه در جلسه شورای اقتصاد، درباره این حوادث مطالبی گفت که از بزرگی واقعه حکایت داشت:
«در اینجا یکی از حاضرین جلسه که زنجانی است، میگوید: قربان! بهطور کلی تبریزیها خیلی وطنپرست هستند و 99 درصد آنها شاهدوست میباشند؛ ولی در میانشان گاهگاهی اتفاق میافتد که یک عدهای مخرب پیدا میشوند و مطالبی را... (شاه با عصبانیت پاسخ میدهد:) پس عرق وطنپرستی شما چی؟ پس چرا جواب اینها را نمیدهند؟ من نمیفهمم بعد از این وقایع، آن هم آذربایجانی که اشغال خارجی در رژیم دمکرات و پیشهوری و تمام آن اوضاع ناامنی را کشیده، آخر این خمینی چه کار کرده برای مملکت که میرود به نفع خمینی شعار میدهد! چطور ممکن است، حالا اگر فقط ترکها میگفتند که میدانستم به شما چه بگویم؛ ولی چون جاهای دیگر میگویند، من میگویم این ایرانی است؟! این احساسات ایرانی دارد؟!»
اولین واکنشی که رژیم پس از اعلام حکومت نظامی در تبریز نشان داد، آغاز موج دستگیری بعضی از مردم، بهویژه دانشجویان مظنون به شرکت در قیام بود. شاه دستور داد مامورانی را که در پیشبینی و جلوگیری از واقعه تبریز قصور کردهاند، تنبیه شوند.37 سپهبد اسکندر آزموده --- استاندار آذربایجان --- به تهران احضار شد و رئیس شهربانی هم تسلیم کمیسیون بررسی واقعه شد. کلماتی نظیر کمونیستها، مارکسیستهای اسلامی و مزدوران خارجی، مرتب از سوی عوامل بلندپایه رژیم تکرار میشد. این ادعا چنان بیاساس بود که حتی امریکاییها نیز آن را قبول نداشتند.
«علیرغم اعلامیههای رسمی که جمعیت را مارکسیستهای اسلامی معرفی میکرد، در محل، نظرات غیررسمی حاکی از این بود که این اصطلاح هیچگونه معنا و مفهومی درباره آنچه در آذربایجان اتفاق افتاد ندارد.»
اظهار نظرهایی که از سوی شاه و وابستگان رژیم صورت میگرفت، این واقعه را بیاهمیت جلوه میدادند، در حالی که چنین نبود. به قول امام خمینی:
«کشتار بیرحمانه قم، ایران را به هیجان آورد و تبریز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری نشاند و کشتار دستهجمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است.»
برگرفته از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامیirdc.ir